Fereydoun | فریدون
Title | عنوان Fereydoun | فریدون |
Nickname | نام مستعار The Gifted فرخ |
Attribute | صفت اژدهاکُش |
House | خاندان Pishdād | پیشداد |
Father | پدر آبتین |
Allegiance | سرسپردگی ایران | Irān |
Caste | جایگاه پادشاه | King |
Dynasty | سلسله Pishdadian | پیشدادی |
Period | دوره اساطیری، پهلوانی | Transitional: Myths & Heroes |
September 29, 2025
فریدون پسر آبتین بود و از تهمورث دیوبند نژاد داشت. از همان بدو تولد روزبانان ضحاک شب و روز در پی او بودند زیرا ضحاک در خواب دیدهبود که جوانی به نام فریدون به دنیا خواهد آمد که ضحاک پدر او را میکشد و گاوی که از آن تغذیه میکند را سر میبرد و او همراه دو برادر خود با گرزی گاوسر به کاخ او میآید و او را به زیر میکشد.
در نوزادی فریدون پدرش آبتین به دست روزبانان ضحاک کشته شد و مادرش فرانک او را به دشتبانی سپرد که گاوی به نام برمایه داشت. فریدون سه سال از شیر گاو برمایه تغذیه کرد تا اینکه روزبانان در جستجوی گاو برمایه شدند. فرانک با آگاهی از این اتفاق فریدون را به البرزکوه برد و نزد خردمندی سپرد. زمانی که فریدون به شانزده سالگی رسید به نزد مادرش بازگشت و فرانک تمام ماجرا را برایش تعریف کرد. فریدون قصد کرد تا از ضحاک انتقام بگیرد اما فرانک او را از این کار بازداشت تا فرصت مناسب فرارسد.
با شورش کاوهی آهنگر این فرصت فراهم شد و فریدون لشکری آماده کرد و به کاخ ضحاک یورش برد و آن را تصاحب کرد. ضحاک که به جادوستان رفتهبود تا دوایی برای خود بیابد با شنیدن این خبر به کاخش بازگشت اما فریدون او را اسیر کرد و تن او را در غاری عمیق در کوه دماوند بست.
فریدون در روز مهرگان تاجگذرای کرد و پانصد سال فرمانروایی کرد. او در پنجاه سالگی صاحب سه پسر به نامهای سلم و تور و ایرج شد. فریدون پس از آنکه سه دختر سرو شاه یمن را به همسری پسرانش درآورد در طالع آنها نظر کرد و فهمید در آینده اختلافی میان تور و ایرج پیش خواهد آمد. به همین دلیل، هفتکشور را به سه قسمت تقسیم کرد و توران و روم و ایران را به ترتیب به سلم و تور و ایرج سپرد اما همین بخشکردن باعث اختلاف میان سلم و تور از یک طرف و ایرج از طرف دیگر شد. از طرفی ایرج خواهان صلح بود اما رشک و حسادت چنان چشمان سلم و تور را کور کردهبود که در یک درگیری تور ایرج را کشت و سر ایرج را برای فریدون فرستاد.
فریدون به عزا نشست و از خدای خود خواست که عمری به او بدهد تا بتواند انتقام خون ایرج را بگیرد. پس از مدتی خبردار شد که زنی از شبستان ایرج که ماهآفرید نام داشت از ایرج فرزندی آبستن بود. فریدون از ماهآفرید به نیکی مراقبت کرد و دختری که از ماهآفرید به دنیا آمد را پرورش داد و زمانی که بزرگ کرد او را به همسری یکی از برادرزادههایش پشنگ درآورد و از این ازدواج منوچهر به دنیا آمد که انتقام خون ایرج را از سلم و تور گرفت.
فریدون با رسیدن با آرزوی چندین و چند سالهی خود چشم از جهان فروبست و منوچهر پس از وی به تخت نشست.
Fereydoun, the son of Abtin, was a descendant of Tahmures the Demon-binder. From the moment of his birth, Zahhak’s watchmen searched for him day and night, as Zahhak had dreamt that a young man named Fereydoun would be born, who would kill Zahhak's father, slaughter the cow that nourished him, and then storm his palace alongside his two brothers, wielding a bull-headed mace to overthrow him.
As a newborn, Fereydoun's father, Abtin, was killed by Zahhak's watchmen. His mother, Faranak, entrusted him to a shepherd who owned a cow named Barmaaye. For three years, Fereydoun drank Barmaaye's milk. However, Zahhak’s men began searching for the cow. Learning of the danger, Faranak took Fereydoun to Mount Alborz and placed him under the care of a wise man. At sixteen, Fereydoun returned to his mother, who revealed his past to him. Determined to take revenge on Zahhak, he prepared for battle, though Faranak urged him to wait for the right moment.
That moment came with the rebellion of Kaave the Blacksmith. Fereydoun gathered an army and stormed Zahhak’s palace, claiming it as his own. Zahhak, having traveled to sorcerers in search of a cure, returned upon hearing the news, only to be captured by Fereydoun, who imprisoned him deep within a cave in Mount Damavand.
On the festival of Mehregan, Fereydoun ascended the throne and ruled for five hundred years. At fifty, he had three sons—Salm, Tur, and Iraj. After arranging their marriages to the daughters of Sarv, the king of Yemen, he studied their fortunes and foresaw conflict between Tur and Iraj. To prevent discord, he divided the world into three regions: Salm received Rome, Tur was given Turan, and Iraj ruled over Iran. However, jealousy blinded Salm and Tur, leading them to betray their brother. In a confrontation, Tur slew Iraj and sent his severed head to Fereydoun.
Devastated, Fereydoun mourned and prayed for a long life to avenge Iraj’s blood. Soon, he learned that Iraj’s concubine, MaahAfarid, was pregnant with his child. Fereydoun protected MaahAfarid and raised her daughter with great care. When she came of age, he wed her to his nephew, Pashang. From this union, Manuchehr was born, who ultimately avenged Iraj by defeating Salm and Tur.
Having fulfilled his long-held dream, Fereydoun passed away, leaving his throne to Manuchehr.
]]>